سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باغ زندگی

انتظار! کلمه ای بسیار زیبا با مفاهیمی عموما دردناک! کلمه ای که فکر نکنم کسی باشه با مفهومش آشنا نباشه، ازون بچه شیرخوار بگیر تا جوون و بزرگسالان محترم؛ انتظار خوردن شیر مادر، انتظار آغوش مادر، انتظار خریدن یک اسباب بازی، انتظار اجازه رفتن به کوچه، انتظار آمدن تابستان و تعطیلات و عشق و حال، انتظار امتحان کنکور، انتظار دیدن جواب امتحان کنکور، همه اینا یه طرف انتظار فرج امام زمان (عج) یه طرف.

هرکسی برای رسیدن به چیزی که براش انتظار میکشه دلهره داره و اگه بتونی کاری می کنه زودتر به هدفش برسه، دقیقا همون گریه ای که اون بچه شیر خواره میکنه واسه سریع رسیدن به هدفشه؛ اون پسر بچه ای که از صبح تا بعد از ظهر حرف مادرشو گوش میده واسه اینه موقعی که میخواد اجازه کوچه رفتن و بگیره، مادرش بهش اجازه بده؛ ولی خب برای زودتر دیدن جواب کنکور دیگه کاری از دست ما برنمیاد جز اینکه بخوابیم و خوش بگذرونیم تا زمان زودتر بگذره و جوابمون رو بگیریم؛ اما، فرج آقا، اصلا چند دفعه در روز یادش می افتیم؟ روز و بیخیال، چند دفعه در هفته یادش می افتیم؟ به جز جمعه ها هم یادش هستیم؟ تا حالا بهش فکر کردیم که چرا نمیاد؟ چیکار کنیم که بیاد؟ اصلا دوست داریم که بیاد یا همش شعاره؟ به قول یکی از بچه ها وقتی بیاد حداقلش اینه که دیگه درس نمیخونیم! پس دوست دارم که بیاد!!! واسه مزاح میگفت؛ ولی اگه دوست داریم بیاد واسه چی دوست داریم بیاد؟ دوست داریم بیاد و گردنمون رو بیخ تا بیخ ببره و خلاص بشیم؟ یا اینکه بیاد و واسش جونمون رو بدیم؟ در هر دو حالت می میریم، اما، این کجا و اون کجا! راستش نمیدونم چی شد که اینارو نوشتم اصلا چنین قصدی نداشتم، می خواستم درد و دل کنم که به اینجا ختم شد! نمیدونم والله



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/2/30 توسط سبحان

عکس

دانلود