سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باغ زندگی

برخی شبهه می کنند که در آیه 19? سوره بقره « و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة » (با دست خویش خود را هلاک نسازید) فهمیده میشود که انسان در راه خدا هم نباید از جان خود بگذرد!

این در حالی است که در آیه ?? همان سوره گفته شده : به سوی پروردگارتان بازگردید و خودتان را در راه خدا بکشید، این برای شما در نزد پروردگارتان بهتر است.

به علاوه این آیه، در کتاب « مقتل » برای آیه فوق تفسیری از امام صادق (ع) نقل شده که با عقل سازگاری دارد. در ضمن نویسنده این کتاب از اسلم نقل می کند که می گوید: در نهاوند (یا غیر آن) ما و دشمن در دو صف عریض و طویل در مقابل یکدیگر قرار گرفته و به جنگ مشغول بودیم. طول لشکر رومیان به اندازه ای بود که عقبه آن تا دیوار شهرشان امتداد داشت. در این هنگام ناگهان یکی از نیروهای ما به تنهایی به دشمن حمله کرد. جمعیت از عمل او در شگفت شدند و با تعجب گفتند: لا اله الا الله! فلانی با دست خود خودش را به هلاکت انداخت. در صورتی که خداوند فرموده است:« ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکة »  ابو ایوب انصاری گفت: چرا شما این آیه را بر کسی تطبیق می کنید که با هدف دستیابی به شهادت بر دشمن حمله کرده است؟ این آیه اساسا در مورد ما نازل شده است. پس از آنکه دیدیم به خاطر یاری رسول الله (ص) تمام خانواده و اموالمان در معرض نابودی و تلف قرار گرفته است، به این فکر افتادیم که رسول خدا (ص) را به حال گذاشته و قدری به زندگیمان بپردازیم. خداوند در ردّ این تصمیم فرمود: « ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکة ». اگر دست از یاری رسول خدا (ص) بکشید و در خانه هایتان بمانید مشمول غضب خداوند واقع گشته و با دست خودتان خود را به هلاکت افکنده اید. بنابر این مفاد این آیه دعوت به خروج از خانه و جنگ با دشمن است و هیچ ربطی به کسی که خود بر دشمن حمله می کند و دوستانش را نیز تشویق می کند مثل او عمل کنند، یا به قصد درک ثواب آخرت بوسیله جهاد در راه خدا در طلب شهادت بر می آید، ندارد.

برگرفته از وبلاگ تخصصی تاریخ اسلام

شهادت سعادت است



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/9/28 توسط سبحان

امام حسین (ع) با اینکه علم به شهادت داشتند به کربلا رفتند

در اینجا دو روایت می آورم که دال بر علم به شهادت است

1. ریل راویان این روایت این گونه است: سید بن طاووس، از عده ای که سید بن طاووس نامشان را در کتاب « غیاث سلطان الوری لسکان الثّری » آورده است از ابی جعفر محمد بن بابویه قمی، از مفضل بن عمر، از صادق (ع)، از پدرش (ع)، از جدش (ع):

در یکی از روزها که حسین بن علی بن ابیطالب (ع) به دیدن برادرش حسن (ع) رفته بود، (روزی که امام حسن (ع)‌ مسموم شده بودند،) تا چشمش به او افتاد، گریه اش گرفت. امام حسن (ع) پرسید: چرا گریه می کنی؟ امام حسین (ع) پاسخ داد: به خاطر سرنوشت تو گریه می کنم. امام حسن (ع) فرمود: سرنوشت من این است که با دسیسه و نیرنگ مسمومم ساخته و مرا می کشند. اما هیچ روزی هولناک تر از روز تو نیست ای ابا عبد الله! در آن هنگام سی هزار تن از کسانی که خود را از امت جدّمان محمد (ص) می دانند و ادعای اسلام دارند با یکدیگر همدست می شوند تا تو را کشته و خونت را بریزند، حرمتت را هتک نمایند و زنان و فرزندانت را به اسیری ببرند و اموالت را غارت کنند. در آن زمان خداوند لعنت بر بنی امیه را روا می شمارد و از آسمان خون و خاکستر می بارد و تمام موجودات حتی حیوانات صحرا و ماهیان دریا بر تو گریه می کنند.

2. ریل راویان این روایت: سید بن طاووس، از گروهی و از جمله افراد مورد اشاره در فوق ار عمر نسّابه در آخر کتاب « الشافی فی النسب »، از جدش محمد بن عمر، از ابی عمر بن علی بن ابیطالب (ع):

یکی از دایی هایم از آل عقیل تعریف می کرد پس از آن که در مدینه برادرم حسین (ع) از بیعت با یزید خود داری کرد، در یکی از روزها پیش او رفته و گفتم: جانم به قربانت ای ابا عبد الله! برادرت ابو محمد حسن (ع) از پدرش به من خبر داد (در این لحظه بی اختار گریه ام گرفت) حسین (ع) مرا در آغوش کشید و پرسید: به تو خبر کشته شدن مرا داد؟ گفتم: زبانم لال، این چه حرفی است ای پسر پیغمبر؟ حسین (ع) فرمود: تو را به جان پدرت سوگند! خبر کشته شدن مرا داد؟ گفتم: بله. و اضافه کردم پس در این صورت پس چرا با یزید بیعت نمی کنی؟ فرمود: پدرم می گفت: رسول خدا (ص) به او خبر داده است که: ما هر دو کشته می شویم و قبر من نزدیک قبر پدرم خواهد بود! تو گمان می کنی از چیزی خبر داری که من آن را نمی دانم؟ من هرگز تن به ذلت نمی دهم. اما تو بدان فاطمه به نزد پدرش می رود و از هر آنچه امتش بر سر ذریه اش آوردند شکایت می کند. هیچ کس از آنان که فاطمه را بوسیله ذریه اش آزردند وارد بهشت نمی شوند.

برگرفته از وبلاگ تخصصی تاریخ اسلام

میگن تاریخ برای به دست آوردن هویت خیلی کمک می کند و می توان از آن کلی چیز یاد گرفت.

راستشو بگم وقتی این مطلب رو خواندم و تموم شد تو ذهنم چند تا سؤال پیش اومد؛ که همش درباره خودم بود. البته ضرر نداره شما هم امثال این سؤال ها رو از خودتون بپرسید!!!

وظیفه من چیه؟

برای شناخت وظیفه چه کار انجام دادم؟

برای رسیدن به هدف از آن وظیفه تا چه اندازه از خودم میگذرم؟!

و ...



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/9/21 توسط سبحان

سلام

فرا رسیدن ماه خون و پیروزی خون و خلاصه همه چیز رو به همه حسین دوستان تسلیت میگم

همین اول کار عذر خواهی می کنم که نتونستم زودتر از این، لینک ویژه نامه رو براتون بذارم

واقعا سرم شلوغ شده بود و به اینترنت دسترسی نداشتم

http://www.tarikheslam.com/component/content/article/55-main/937-1389-09-16-08-41-54.html

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 89/9/20 توسط سبحان

سلام به همه بروبچ باحال

تا اونجایی که یادمه گفته بودم که تو مؤسسه قمر بنی هاشم (ع) کار می کنم!

علت اینکه تو این چند روز چیز جدیدی براتون ننوشتم

این بود که:

قراره تو سایت تخصصی تاریخ اسلام یک ویژه نامه برای ماه محرم تهیه بشه

و به دلیل اینکه چیزی تا محرم نمونده، خود به خود یه کار ضربتی شد

و خیلی وقتم رو گرفت

البته به قول یه بنده خدا

اگه کاری برای ائمه انجام بشه روی زمین نمیمونه!

خلاصه دیگه آخراشه

خوشحال میشم شما هم یه نگاهی بهش بندازید

(وقتی آپلود شد لینکشو براتون می ذارم)



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/9/12 توسط سبحان

عکس

دانلود