سلام سبحان جان.
به نکته جالبي اشاره کردي. اين مشکل خيل عظيمي از جووناي مملکت ماست. من جمله خود من.
من نميدونم اين مشکل از کجاست.
ولي اون چيزي که خودم در طول 25 سال زندگي بهش رسيدم (حداقل در مورد خودم) به نظرم اينه که مشکل از جانب خانواده هاست. منظورم پدر و مادره.
اين پدر و مادر هستن که بايد يه فضاي مناسب و دوستانه براي بچه هاشون توي خونه درست کنن.
پدر مادرها بايد با بچه هاشون دوست بشن.
نمونه بارزش خود من.
وقتي ميرم خونه بابام يا بيرونه يا پاي تلويزون يا خواب. وقتي هم دور هم جمع باشيم اين تلويزيونه که کنترل مجلس رو توي دستش داره.
البته اين مربوط به اين زمان ميشه.
در واقع مشکل ريشه در گذشته داره.
در دوران طفوليت. اون زماني بچه ها بيشتر از هر زماني نياز به توجه والدينشون دارن. ولي متأسفانه برخورد مناسبي که نمي بينن برعکس بخاطر اشتباهات عمدي و سهويشون با بدترين برخوردها مواجه ميشن.
اين باعث ميشه که بين والدين و فرزندان فاصله بيفته. و به سن ما که ميرسن حضور در جمع رفقا توي خونه مجردي رو ترجيح ميدن.
خيلي خلاصه گفتم. خودت ميگيري.
ولي اين که ميگن هيچ جا مثل خونه نميشه واقعاً درسته.
اينو بايد از امثال من بپرسي که 10 سال از خونه دور بودم.
10 سال توي ديار غربت زندگي کردم.
10 سال توي جمع رفقا بودم.
10 سال 300 کيلومتر با خونه فاصله داشتم.
سبحان جان، هيچ جا مثل خونه نميشه.
هر چند هم برخورد مناسبي بات نشه.
نمي تونم دقيق توضيح بدم. بايد حسش کني. بايد تجربش کني تا بفهمي چي ميگم.
به قول شاعر:
احساس سوختن به تماشا نمي شود
آتش بگير تا که بداني چه مي کشم.
ايشالا که پدر مادرا بيشتر به اين مسائل توجه کنن.