سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باغ زندگی

سلام، یادم میاد که داشتم درباره چگونه خوب بودن با استاد مشاورم صحبت می کردم، که استاد میان کلامش به این نکته اشاره کرد که به ذهنم رسید چیز جالبیه و میشه به عنوان یه موضوع تو وبلاگم ازش استفاده کنم! اون جمله این بود که: « دشمنای ما برای ضعف ما دست رو نقطه ضعف ما گذاشتن یعنی شهوت، چه جنسی باشه چه غیر جنسی! و ما برای حفظ خودمون باید رو نقطه قوت بشر دست بذاریم و روش کار کنیم که اون نقطه قوت چیزی نیست، جز فطرت که همه دارن، ولی برای بعضی ها خاموش شده و خودشون فکر می کنن که ندارن! » به نظر من خیلی نکته جالبی بود که بهش اشاره کرد.

چیزهایی که میتونه فطرت رو روشن کنه و کمی هم قوی کنه سعی می کنم در پست های بعدی بهشون اشاره کنم، راستی خوشحال میشم نظرتون رو درباره این موضوع که قصد دارم از این به بعد روی مانور بدم بدونم البته نه اینکه بقیه چیزا تعطیل بشه، ببخشید یادم نبود چیزی نیست که تعطیل بشه! به امید دیدن نظراتتون ....

یا علی



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/1/21 توسط سبحان

چند شب پیش داشتم برنامه بهار نارنج رو نگاه میکرد که یکی از مهموناش بازیگر بود (امیر جعفری). یادم نیست که مجری ازش چی پرسید ولی این جریان یادمه که  آقای جعفری گفت: «وسط میدون ونک چهار دست و پا رو زمین بودم و بچه ام هم روی کمرم برای اینکه باید آبمیوه می خورد و گفت تا چهار دست و پا نشی نمی خورم.» فکر نکنید هیچ کس اونجا نبوده یا سکانس فیلم بوده نه! تازه اینم گفت که: « مردم که رد میشدن سلام میکردن و احوال پرسی! همشون با لبخندم این کار رو میکردن! » یادمه تو حرفاش اینم گفت: «من کار می کنم که کنار خانوادم باشم و با همدیگه خوشحال باشیم!»

حالا همه این حرفا یه طرف، آهای پدرا یه کم به این حرفا فکر کنید! آهای اونایی دو ، سه شیفته میرید سر کار برای اینکه به قول خودتون زندگی بهتری داشته باشید، اصلا فکر کردید که زندگی بهتر فقط به پول بستگی نداره، اصلا حواستون هست که یه بچه به صحبت هم نیاز داره، طبق یه آمار که از یک قاضی به دستم رسیده میانگین صحبت خانواده با بچه در هفته به ده دقیقه میرسه و همین عامل خیلی از این چیزا هست که اتفاق میفته، واسه اینکه بچه تو خونه چیزی پیدا نمیکنه و میره بیرون تا بلکه یکی پیدا بشه باهاش حرف بزنه یکم خالی بشه و ... این درحالیه که حداقل سه ساعت در هفته نیازه!(طبق گفته همون قاضیِ)

من نمیگم آقای جعفری یک پدر نمونه هست نه، شایدم باشه ولی اصلا با این مطلب کاری ندارم، فقط میخواستم که این مسأله رو شنیده باشید و یه کم هم بهش فکر کنید! اصلا شاید من اشتباه میکنم!چون منم هنوز یه بچه هستم و بس؛ خلاصه اینکه این پست اشاره به شخص خاصی نبود و صرفا جهت درگیری مفید ذهن بود، خلاصه و مفید! راستی اگه اشتباه میکنم خوشحال میشم بهم بگید



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/1/20 توسط سبحان

بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش

زیبا و زشتش پای توست

تقدیر را باور نکن / تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن، تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید، آزادِ آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/1/16 توسط سبحان

امروز برای شهدا وقت نداریم

از عشق مگو قصه که ما وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

از بهر ملاقات خدا وقت نداریم

هر چند که خوبست شهیدانه بمیریم

زیباست ولی حیف که ما وقت نداریم



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/1/16 توسط سبحان

چهل روزه از خودم سوال میکنم... یعنی حسینی شدن ما, راهی جز بی حسین شدن تو نداشتی یا زینب التماس دعا



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89/11/4 توسط سبحان

سلام به همه شماهایی که گهگاهی به این باغچه کوچیک سر میزنید.

یه چند روزی هست که امتحاناتم تموم شده و الحمد لله خوب بود.

مدت زیادی هست که باغچه ام رو آبیاری نکردم و گفتم که دیگه چیزی نمونده نابود بشه

نمیدونستم باید چه جوری آب برسونم به این باغچه کوچیک که خیلی دوسش دارم، گفتم حالا بیام یه سر بزنم ببینم چه خبر و کی به کیه

اومدم دیدم خبر خاصی نیست و همه چی امن و امانه ولی حال خودم اصلا خوب نیست

یه دفعه یاد حرف استاد ادبیاتم افتادم که می گفت: « شروع کن، بقیشم میاد »

منم شروع کردم به تایپ ولی همین الانم چیز خاصی تو ذهنم نیست جز اینکه چه جوری حس درس خوندنم رو برگردونم آخه چند روزی میشه که اصلا حوصله درس ندارم و همش به زور میرم سر کلاس و درس می خونم و میرم مشاوره درسی و خیلی چیزای دیگه ولی مطمئنم اگه همینجوری پیش بره حتما یه جا تموم میکنم و باید دو سه روزی بدون فعالیت علمی بیفتم کنار خوابگاه یا شایدم خونه!

می دونم این آبی که دارم به باغچه میدم شوره ولی با این اوضاع خراب جسمی و روحی بهتر و بیشتر از این کاری نمیتونم بکنم

امیدوارم این آب شور کار رو بدتر نکنه

برام دعا کنید بروبچ امسال خیلی خیلی برام مهمه



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89/11/4 توسط سبحان

 

سلام

امروز با یکی از بروبچ اومدم کافی نت که برای یکی دیگه از بروبچ ایمیل بدیم که:

دیدم یکی کنارمون نشسته و داره وبلاگش رو مثلا آپدیت میکنه!

کلی به خودش فشار آورد و یه متن رو تو گوگل سرچ کرد و بعدش کپی و بعدشم چسبوندش به وبلاگش

البته ناگفته نمونه که کلی زور زد و نامردی نکرد:

حد اقل یه دور خوندش!!!

بعدش یادم افتاد که تو وبلاگ تخصصی تاریخ اسلام یه مطلب جالب درباره کپی نوشته بود

البته درباره افتضاح کپی برداری تو اینترنت فارسی

نوشته بود که یه مطلب می خواست تو وبلاگ بذاره ولی چون منبع نداشت همون رو تو گوگل سرچ کرد و دید که:

15000 مطلب عین هم وجود داره البته بعضی ها فونتش رو عوض کرده بودن که مثلا روش وقت گذاشتیم!

خداییش آبرومون رو نبریم حد اقل یا مطلب ننویسیم یا اگه مینویسیم از خودمون بنویسیم

شاید اولش کلی فحش بخوریم ولی بالاخره یاد میگیریم

به جون تو



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/10/24 توسط سبحان

امیر المؤمنین (ع): « الحذر! الحذر! فواللهِ لقد ستر، حتی کأنّه قد غفر »    حکمت 30 نهج البلاغه

ترجمه آقای محمد دشتی: ( هشدار! هشدار! به خدا سوگند خداوند چنان پرده پوشی کرده که می پنداری تو را بخشیده است! )

نمی دونم در ادامه چی میشه گفت ولی ....



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89/10/16 توسط سبحان

سلام به همه بروبچ باصفا

اولین تحقیق تاریخی ام در سایت تاریخ اسلام به انتشار رسید.

خوشحال میشم نظراتتون رو درباره تحقیقم بدونم!

اینم لینکش:

http://tarikheslam.com/component/content/article/88-ketab-introduce/939-1389-10-05-06-12-41.html



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89/10/9 توسط سبحان

چند روز پیش وقتی که برنامه امتحاناتم رو دیدم کلی اعصابم خُرد شد

واسه اینکه تو پنج روز پشت سر هم امتحان داشتم!

تازه یه روزشم جمعه بود، اونم ساعت 8 صبح

خلاصه کلی اعصابم خُرد بود و با همون وضع، طبق معمول این شبا که همه در حال درس خوندن هستن

رفتم پیش یکی از رفقام تا با هم درس بخونیم

قبل از اینکه شروع کنیم، گفت: « چته؟! میزون نمیزنی »

گفتم: « هیچی! پنج تا امتحان پشت سر هم دارم، تازه یه روزشم جمعس!!! همش همین »

گفت: « واسه همین ناراحتی؟! »

گفتم: « چیز کمیه؟! »

گفت: « توی بچه مذهبی دیگه چرا »

گفتم: « منظورت رو نفهمیدم »

گفت: « از بس که نفهمی »

گفتم: « مسخره! »

گفت: « تو توی یه روز چندین بار امتحان میدی! اونوقت واسه پنج تا امتحان اونم تو پنج روز ناراحتی!!!!! »

دیگه نمی دونستم چی بگم، آخه راست میگفت؛ هر روز این همه امتحان مهم میدیم که خدا هم تصحیحش میکنه

اونوقت واسه پنج تا امتحان که تو پنج روزه، نارحت باشم! تازه استاد هم صحیح میکنه نه خدا

 


!!!!!!!!!! هفته پژوهش بر همه پژوهشگران و دوست داران پژوهش مبارک باشه !!!!!!!!!!

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89/10/6 توسط سبحان
<      1   2   3   4   5   >>   >

عکس

دانلود